غرق به خون حسینم
غرق به خون حسینم،دریم قتله گاه بود زیرتگرگِ سنگ و،خنجرونیزه شاه بود
بر بدن حسینم ، شمر لعین نشسته برسرخاک صحرا ، نعش عزیز ماه بود
اشک دو چشم مولا،میچکدازچه یارب گویی ازاین مصیبت،عرش وزمین گواه بود
گریۀ کودکی از ، خیمه رسد به گوشم غرق عزا سکینه ، خوندل و بی پناه بود
چشم ستاره خیس از، ناله و ماتم گل بر تن آسمانها ، پیرهن سیاه بود
بغض زمین گرفته ، ابر عزا ببارد هرطرفی زکینه،چشمۀ خون به راه بود
دیدۀ کودکی بر، دیدۀ من فتاده قصۀ سوز و داغ و ، دردوغم از نگاه بود
بهرعزای فرزند ، مادری قدخمیده برسروسینه زهرا ، دریمِ سوگ وآه بود
جان رقیه سوزد ،ازغم این جدایی پا برهنه به هر سو ، کودک بی گناه بود
باغ پرنده سوزد،گریه وخنده سوزد شعلۀ آتشِ کین ، بر تن خیمه گاه بود
سرزتن حسینم ،تاکه عدو جدا کرد نوحه و ناله از من ، هلهله از سپاه بود
ازمُحن و غم یار،اشکِ عزا بگو نیک بر سر نی حسینم ، ارواحُنا فداه بود
سنگ به شیشۀ دل،دشمن بی حیازد بهر پدر رقیه ، خوندل و داد خواه بود