تشنه ام تشنه مُردم زبی تابی عمورسان آبی
تشنه ام تشنه مُردم زبی تابی عمورسان آبی جان به لب آمدازدردوبی خوابی عمورسان آبی
****************************************
عمورسان آبی مُردم زبی تابی
*******************************************************
تشنه ام تشنه ، عمو رسان آبی درشب تارم، عموتو مهتابی
اصغرم نالد ، از درد و بی خوابی مانده ام تنها،مُردم زبی تابی
تشنه ام عمو بیا آبی رسان اشک غم بارد زبهرم آسمان
وای ازاین تنهایی ودلواپسی نالم از درد فراقت بی امان
*******************************************************
ای عمو شاید ،ازغم بمیرم من در کویرخون ،با جان اسیرم من
می روم عمو ، اندر بر عمه چادرخاکی ، برسر بگیرم من
ای عمولبهای ماخشکیده شد خون روان ازآبشاردیده شد
باغبان بی آب وباغ آتش گرفت غنچه گل ازعداوت چیده شد
*******************************************************
مرغ جان من ،پرمی کشدازغم می کند گریه ، برحال من عالم
آمده بازا ، هنگامه ی ماتم ازدوچشم من،خون میچکدنم نم
ای عمو ماتشنه کامیم آب کو درشب تارو سیه مهتاب کو
دشمن آمدتا بگیرد جان ما جان به لب آمدعموجان تاب کو
*******************************************************
خیمه هاامشب،ازغصه خاموش است طفل شش ماهه ،بی شیرومدهوش است
عمه دلخون است،عمو مرادریاب از چه بابایم عمو ، کفن پوش است
می وزد طوفان غم برخیمه ها شور وغوغا گشته در دشت بلا
نیک می گوید ز دردوغصه ها محشر کبری شده در کربلا